گفتوگوی احمد غلامی با طهماسب وزیری | زندگی در وضعیت اضطراری
عصر چریکها: گفتوگوی احمد غلامی با طهماسب وزیری
زندگی در وضعیت اضطراری
داستان زندگی طهماسب وزیری همچون دیگر آدمهاییکه پیش از انقلاب کار سیاسی و مبارزه کردهاند، مملواز لحظاتی تلخ و شیرین است. در دورهای که فضایسیاسی چنان بسته بود که راهی جز مبارزه مسلحانهنمانده بود، بحث سیاسی جرم بود و خواندن و حتی داشتن کتابهای نامتعارف جرمی سنگینتر. سایهسنگین دستگیریها و شکنجهها همه راهها را مسدودکرده بود و فقط راه باریکی برای آزادی وجود داشت،راهی که کمتر کسی از آن به سلامت میگذشت.طهماسب وزیری دردآشنا بود و با کارگران پیوندیناگسستنی داشت. حتی در زمانی که در خانه تیمی بهسر میبرد، کارهای لولهکشی همسایگان را باخوشرویی انجام میداد. مبارزه برای وزیری وظیفهنبود، شیوه زندگی بود؛ شیوهای که با مقاومت همراه بود.در اوج ناامیدی، زمانی که حمید اشرف به دستمأموران ساواک کشته شد، وزیری بین عملیات انتحاریو ادامه زندگی سخت، راه مبارزه را انتخاب کرد.طهماسب وزیری آشنایی نزدیکی با غزال آیتی داشته است؛ زن مبارزی که از او بسیار کم شنیدهایم. زنانایران در تمام برهههای تاریخی تعیینکننده بودهاند وغزال آیتی نشانه درستی از این مدعا است. وزیری بابیژن جزنی نیز آشنایی و دوستی نزدیکی داشته وهمین موضوع میتواند به شناخت این چهره تاریخی کهبه دست ساواک تیرباران شد، کمک شایانی کند. وزیری تصویر دقیقی از بیژن جزنی و اختلافش با مسعوداحمدزاده به دست میدهد. او معتقد است اختلاف آنهابیشتر در شیوه مبارزه سیاسی بود. احمدزاده معتقد بهمبارزه مسلحانه، هم استراتژی هم تاکتیک بود. بیژنجزنی هم ضرورت این مشی را درک میکرد، اما میدانست در روندی طبیعی باید این مشی تغییر کند و کار سیاسی اولویت سازمان شود. از اینرو سعی میکرد با کادرسازی از درون زندان در تغییر مشیِ سازمان چریکهای فدایی تأثیر بگذارد و آن را به سمت حزبی سیاسی بکشاند.
--------
48:53
--------
48:53
از شیراز تا خانه تیمی یوسفآباد و اخراج از سازمان
عصر چریکها: گفتوگوی احمد غلامی با محمدجواد مظفر
از شیراز تا خانه تیمی و شورای انقلاب
زمانی آدمهایی که سر راه ما قرار میگرفتند نقش تعیینکنندهای در زندگیمان داشتند و به معنای دیگر شخصیت ما را شکل میدادند. اما در این روزگار چنین آدمها و فضاهایی با قدرت اثرگذاری گذشته وجود ندارد. اگر معلم دینی دوره نوجوانی محمدجواد مظفر سر راه او قرار نمیگرفت شاید او مسیر دیگری را در پیش میگرفت. اما این معلم دینی مظفر را از همان دوره نوجوانی وارد فضای سیاسی-مذهبی کرد که بستر و زمینههایش هم مهیا بود. محمدجواد مظفر فعالیت سیاسی را از همان نوجوانی با جدیت در شیراز پی گرفت و حتی زمان امتحان سراسری کنکور در بازداشتگاه به سر میبرد. بعد از سربازی به تهران آمد و کار سیاسی را در مدت کوتاهی با سازمان مجاهدین ادامه داد و سپس بهطور جدی به نیروهای ملی-مذهبی پیوست. زندگی سیاسی مظفر فرازونشیب بسیاری داشته است که این وضعیت همچنان تا بعد از انقلاب نیز ادامه پیدا میکند. حضور در شورای انقلاب یکی از لحظات حساس زندگی مظفر است که در بخش دوم گفتوگو با او به آن پرداختهایم. در این بخش از گفتوگو، محمدجواد مظفر از تجربیات دوران زندگی چریکیاش میگوید.
--------
1:18:03
--------
1:18:03
عصر چریکها: گفتوگوی احمد غلامی با بهزاد کریمی|روایتی از چریکهای شاخه تبریز
عصر چریکها: گفتوگوی احمد غلامی با بهزاد کریمی
روایتی از چریکهای شاخه تبریز
بهزاد کریمی، فعال سیاسی و از چهرههای شاختهشده شاخه تبریز چریکهای فدایی خلق، از نیمه دهه چهل کار سیاسی را آغاز کرد. کریمی به واسطه پیوند خانواده دور و نزدیک خود با نحلههای مختلف سیاسی به مطالعه و تفکر سیاسی علاقهمند شد و از آغاز سالهای دانشگاه به مبارزه دانشجویی و بعد مبارزه چریکی روی آورد. فعالیتهای سیاسی، او را سه بار راهی زندان کرد که در مجموع هفت سال را در زندان گذراند. کریمی در ایام زندان با چهرههای برجسته گروههای سیاسی مطرح آن دوره آشنا شد، ازجمله با حسن گلشاهی که به زندان تبریز تبعید شده بود و بعدها با خواهر او ازدواج کرد. در این نوبت از برنامه «عصر چریکها» بهزاد کریمی از خاطرات ایام مبارزه میگوید، همچنین تحلیلی از روند شکلگیری سازمان چریکهای فدایی خلق و گرایش به مبارزه مسلحانه و افول آن به دست میدهد. او معتقد است در دهه چهل گروههای سیاسی متعددی شکل میگیرد که در عین استقلال، بهعنوان گروههای همجوار شناخته میشدند و بعدها به پشتوانه اخلاقی و معنوی در اجتماع، به مبارزه مسلحانه گرایش پیدا میکنند؛ این مبارزه رادیکال از دید کریمی سه فاز دارد؛ فاز اول که پرسش «چه باید کرد» مطرح است، فاز دوم که به جریان سیاهکل میانجامد و فاز سوم که مبارزه سیاسی در آن اولویت پیدا میکند و مبارزه مسلحانه نیروی اجتماعی و پشتوانه خود را از دست میدهد.
--------
52:33
--------
52:33
عصر چریکها: گفتوگوی احمد غلامی با علیرضا رئیسدانا
عصر چریکها: گفتوگوی احمد غلامی با علیرضا رئیسدانا
پیامد ترور یک نفوذی
در عصر چریکها، کتابْ موجودی سیاسی بود. حتی کسانی که به عملگرایی اصرار داشتند و راه و روش مبارزه مسلحانه را برگزیده بودند، اهل کتاب و شعر و شاعری بودند. در یکی از حملات ساواک به خانهای در نزدیکی خانه تیمی، چریکها فکر میکنند محاصره شدهاند و همه آماده مبارزه و مرگ میشوند. اما وقتی متوجه میشوند ساواک بهاشتباه به خانه دیگری حمله کرده است، دور هم جمع میشوند و به پیشنهاد رهبر تیم شعر میخوانند. اگر به شیوه و منش این چریکها باور هم نداشته باشیم، باید اعتراف کرد با آدمهای نادری روبهرو هستیم و باز باید اعتراف کرد در شرایط کنونی کمتر کسی درصدد است راه خود را از کتاب پیدا کند و این بسیار نگرانکننده است. آنان که اهل کتاب بودند و مبارزه و مقاومت در راه تغییر، وضعیت اینگونه شد؛ اینک چه حاصل خواهد شد از نسلی که لاکتاب است و بدون باور به آرمان. بگذریم. در عصر چریکها هر خوانندهای میپنداشت از طریق کتاب است که میتواند از تاریکی رهایی یابد. از اینرو ناشران بسیاری بودند که به پاسخ به نیاز باور داشتند و در انتشار کتابهایی از این دست کوشا بودند. یقینا چهرههایی همچون امیرپرویز پویان، بیژن جزنی و صمد بهرنگی در این باور بیتأثیر نبودهاند. بسیاری از ناشران و کتابفروشان به تاوان همین تفکر یعنی مبارزه با روش کتابخوانی، دستگیر و زندانی شدند. البته ناگفته پیداست که این جریان نشئتگرفته از مطالبات مردمی بود که انتظار داشتند نویسندگان و ناشران راهی به رهایی بگشایند. این انتظار از متن جامعهای برخاسته بود که مسئولیت مبارزه را به گردن نویسندگان و ناشران میانداخت و بدیهی است اینک که چنین باور و انتظاری وجود ندارد، نه نویسنده مبارزی به معنای چریکی آن وجود دارد، و ناشرانی که اولویتشان کار سیاسی و مبارزه باشد، و نه کسانی که جان خود را پای آرمانهایشان بگذارند. بگذریم. در این نوبت از برنامه «عصر چریکها» با علیرضا رئیسدانا به گفتوگو نشستهایم؛ ناشری که هر دو فضای گذشته و اکنون را در قامت ناشر زیسته و تجربه کرده است.
--------
50:51
--------
50:51
عصر چریکها | علیرضا بهتویی: راه ناگزیر چپ، فروتنی انقلاب